دلم تنگه واسه بچه گیم واسه شادی های ساده و بی دلیل واسه اون روزایی که شوق اول مهر داشتم واسه دنیای کوچیک بچه گی واسه خنده های بچه گونه واسه بوی کتابهای نو واسه اشتیاق ِ ، گرفتن کتابهای درسی و هر روز دیدن تک تک صفحه هاشون واسه حیات مدرسه واسه بازی کردنهای بچی گیم واسه دوستام واسه کوله های کوچیک مدرسه و چند تا کتاب نازک توش، که با اشتیاق توش میذاشتم واسه فکر شب اول مهر که چه کتابی رو با خودم ببرم مدرسه؟ واسه فکر اینکه کی ، خانوم معلم روز اول اسمم رو میخونه و چی ازم میپرسه؟ حتی واسه تکرار مدام کلمه حاضری که میخواستم روز اول با صدای بلند بگم تا مباد...